خاطره
امروز من به مدرسه رفتم .جشن غذا خوری بود ما مسابقه ی هر کی زود تر غذا را بخوره گذاشتیم ودوستم به نام محمد جواد سرخوش برنده شد چون اوچاق بود.بعد خانم معلممان گفته بود هرکه نمره هایش بالای 15شود مشق ندارند.من هم همه ی نمره هام زیر 19نبود ولی وقتی به خانه رفتم به مادرم گفتم که مشق عید ندارم ولی او گفت من کاری با معلم شما ندارم باید روزی 2سوال از هر درس بنویسی. بعد به مادرم گفتم که قرآن خواندنی است وهدیه هم همین طور.وبعد مادرم گفت که باشه این ها را ننویس.ولی آن ها راباید بنویسی.وبعد من گریه کردم. &n...
نویسنده :
امیر محمد
11:45