داداشم
امروز صبح داشتم به کلاس شطرنج می رفتم.که ناگهان دیدم داداشم امیر عباس شلوارم را گرفت و گفت عزیز . ودررا نشان داد و من مجبور شدم مادرم را بیدار کرده و امیرعباس را پیش او گذاشته و امیرعباس گریه کرد. ...
نویسنده :
امیر محمد
17:30