یک روز خوش
امروز داداشم آزمایش داشت.مامانموبابام او را برای این که آزمایش بدهد به بیمارستان رفتند ولی من نرفتم چون فردا امتحان ریاضی داشتم.وقتی به خانه آمدند پرسیدم آزمایش چطور بعد گفت بعدباید به دکتر برویم ببینیم چطور است.
نویسنده :
امیر محمد
20:00
عاشق شدن داداشم
یک روز وقتی در بیرون بودیم.داداشم دختر بچه ای را دیدومادیدیم که به او خیره شده است.و من به مادرم گفتم که امیر عباس عاشق شده است.ومن وقتی به فکر فرو رفته بودمفکر کردم اگر این دوتا ازدواج کنند چه می شه........ ...
نویسنده :
امیر محمد
13:33
عکس جدید
عکس من وداداشم
عکس من و داداشم در خانه
کشتن بقیه توسط داداشم
یک روز در خانه بودیم که ناگهان امیر عباس با یک تفنگ اسباب بازی آمد و شروع کرد به کشتن ما ها ومی گفت کیو وما خودمان را به کشتن می زدیم. بعد از آن ادای سوپرمن رادر آورد وما از خنده دل درد گرفتیم. بعد آن با شمشیر من آمد و مارا محکم می زد وکل بدن ما زخم شد. و هر وقت ما از پای کامپیوتر بلند می شویم او روی صندلی می نشیند وکیبرد رامی زند. ...
نویسنده :
امیر محمد
12:28
دعوا
یک روز وقتی در مدرسه بودم با یک پسر دعوام شدومن به او گفتم من.......هستم با من در نیفت.و او هم گفتتت ممن ددعووا نندداارمم . ...
نویسنده :
امیر محمد
12:27
داداشم
وقتی بابام آهنگ گذاشته بود امیر عباس با عینک می رقصید.و منهم با او رقصیدم.این طور ...
نویسنده :
امیر محمد
12:26