خاطره ی امروز من
امروز مدرسه ی من جلسه داشت به همین دلیل مادرم امیر عباس را پیش من گذاشت و خودش به مدرسه رفت.خوش بختانه داداشم خواب بود. بعد از این که مادرم رفت داداشم امیر عباس بیدار شد. وتا دید که مادرم نیست گریه کرد وتا لحظه ای که مادرم بیاید گریه کرد ومخ من راخورد و دستم درد گرفت. ...
نویسنده :
امیر محمد
22:42